*** لطفا هرچه سریعتر در گروههای دیگر منتشر کنید ***
با توجه به اینکه ثبت نام در روزهای تعطیل عید انجام می شود، به دوستان و آشنایان اطلاع رسانی کنید.
-------------------------
پایگاه خبری لات لیل
مادر که نباشد،
نظم خانه به هم می ریزد
خودت ببین !
علی (ع) در نجف،
حسن (ع) در مدینه،
حسین (ع) در کربلا
و زینب (س) در دمشق.
چهره ی گل باغ و صحرا را نمایان می کند
دیدن مهدی (عج) هزاران درد، درمان می کند
مدّعی گوید، که از یک گل نمی آید بهار
من، گلی دارم که دنیا را گلستان می کند
یادش بخیر اون روزا نقاشیا با مداد رنگی بود، اونم یه خونه و فوقش دوتا درخت...
ولی حالا بچه ها دارن با ویندوز اونم فقط با موس نقاشی می کشن.
ماها که اون زمونا با مداد و کاغذ نقاشی می کشیدیم الان نمی تونن از پشت سیستم بلندمون کنن، دیگه خدا خودش به آینده ی بچه های امروزی رحم کنه...
این نقاشی رو ثمینه خانم؛ برادر زاده م کشیده... کلاس اوله...
هر انسانی برای اینکه بتواند سلامت باشد و با بدنی سالم به زندگی بپردازد باید روزانه در وعده های مختلف غذایی و میان وعده ها، مواد غذایی مختلفی را مصرف نماید. ما انسان ها در طول زندگی مواد غذایی مختلفی را مصرف می کنیم که از جمله ی آنها نان، سبزی، میوه، گوشت، غلات، حبوبات، آب و ... می باشند. آری ما برای سالم ماندن و ادامه ی حیات نیازمند مصرف مواد غذایی هستیم. ولی آیا تا کنون برای خود برنامه ای مبنی بر چگونگی و مقدار مصرف مواد غذایی تنظیم نموده اید؟
از هر کشوری با توجه به مقدار مصرف مواد غذایی مختلف توسط مردم همان کشور، آماری می توان یافت که نشان دهد در آن کشور چه نوع مواد غذایی و چه مقدار از این مواد استفاده می شود. مثلا می توان پی برد که سالانه در یک کشور چه مقدار گوشت مصرف می شود. ولی شاید برایتان این مطلب مهم باشد که بدانید هر انسانی در طول عمر خود چه مقدار از یک ماده ی غذایی را مصرف می کند.
مطلب زیر از کتاب "راهنمای کامل cafe creame 1" که از دروس تخصصی رشته مدیریت جهانگردی می باشد، انتخاب شده است. این کتاب آموزش زبان فرانسه است و این آمار از مقدار مصرف مواد غذایی در این کشور می باشد...
"در یک زندگی ما 50 تن ماده ی غذایی در 87600 وعده ی غذایی مصرف می کنیم. این مقدار شامل 10 تن سبزی، 900 کیلو گرم شکر، نزدیک 2000 کیلو گرم پنیر، 17000 عددتخم مرغ، 6 عدد گاو، 16 عدد خوک، 21000 عدد نان باگت... مقادیر زیادی مربا، میوه، و ... ما همچنین مایعات نیز می نوشیم !"
ای همسفران مژده که ایام بهار است
ایام گل و بلبل و آوای هزار است
تبریک که یک بار دگر آمده نوروز
بلبل پی گل گردد و دل در پی یار است
.
.
.
روحی
با هر چه دلم قرار گیرد بی تو
آتش به من اندر زن و آنم بستان
*****
ای زندگی تن و توانم همه تو
تو هستی من شدی از آنی همه من
من نیست شدم در تو از آنم همه تو
*****
خود ممکن آن نیست ک بردارم دل
آن به ک به سودای تو بسپارم دل
گر من به غم عشق تو نسپارم دل
دل را چه کنم بهر چه میدارم دل
*****
در عشق تو هر حیله که کردم هیچ است
هر خون جگر که بی تو خوردم هیچ است
از درد تو هیچ روی درمانم نیست
درمان ک کند مرا که دردم هیچ است
*****
من بودم و دوش آن بت بنده نواز
از من همه لابه بود از وی همه ناز
شب رفت و حدیث ما ب پایان نرسید
شب را چه کنم حدیث ما بود دراز
*****
دل تنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مباد بر هیچ تنی
آن کز قلم چراغ تو بر جان من است
*****
ای نور دل و دیده و جانم چونی
وی آرزوی هر دو جهانم چونی
من بی لب لعل تو چنانم ک مپرس
تو بی رخ زرد من ندانم چونی
*****
افغان کردم بر آن فغانم می سوخت
خامش کردم چو خامشانم می سوخت
از جمله کرانها برون کرد مرا
رفتم به میان و در میانم می سوخت
*****
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
*****
اندر دل بی وفا غم و ماتم باد
آن را که وفا نیست از عالم کم باد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
*****
در عشق توام نصیحت و پند چه سود
زهرآب چشیدهام مرا قند چه سود
گویند مرا که بند بر پاش نهید
دیوانه دل است پام بر بند چه سود
*****
من ذره و خورشید لقایی تو مرا
بیمار غمم عین دوایی تو مرا
بی بال و پر اندر پی تو میپرم
من کَه شدهام چو کهربایی تو مرا
*****
غم را بر او گزیده می باید کرد
وز چاه طمع بریده می باید کرد
خون دل من ریخته میخواهد یار
این کار مرا به دیده میباید کرد
*****
آبی که از این دیده چو خون میریزد
خون است بیا ببین که چون میریزد
پیداست که خون من چه برداشت کند
دل میخورد و دیده برون میریزد
*****
عاشق همه سال مست و رسوا بادا
دیوانه و شوریده و شیدا بادا
با هوشیاری غصه هر چیز خوریم
چون مست شدیم هر چه بادا بادا
*****
از بس که برآورد غمت آه از من
ترسم که شود به کام بدخواه از من
دردا که ز هجران تو ای جان جهان
خون شد دلم و دلت نه آگاه از من
*****
ما کار و دکان و پیشه را سوختهایم
شعر و غزل و دو بیتی آموختهایم
در عشق که او جان و دل و دیدهی ماست
جان و دل و دیده هر سه را سوختهایم
.
.
.
" مولانا "