دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.
نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.
بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.
مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید.
موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود
و شوهرهم که کور شده بود.
همه مردم می گفتند:
چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.
۲۰سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت،
مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.
همه تعجب کردند.
مرد گفت:
"من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم".
فرستنده: "ابوالفضل"
نظر کلى ک میتونم بگم وبتون عالیه
و راجبه اینکه لینکم کردین اختیار دارین لطف کردین فقط لطفا بگید با چ اسمى لینکتون کنم
نظر لطفتونه. خواهش می کنم.
اگه می خواین لینکم کنین، بذارین "روحیانه" .
بازم تشکر. از نظراتون خوشحال می شم.
به ساعت ها گفتم بخوابند
که بیهوده زیستن را نیاز به شمردن نیست
زندگی بی عشق؛
تکرار روزها و ثانیه هاست.
باسلام. ممنون که اومدین. کاش ی نظر کلی هم می دادین.
لینکتون می کنم البته با اجازه.