کوشه سلام

اشعار، دست نوشته ها( روح اله زراعتی "روحی" ) + عکس، مطالب طنز و غیر طنز جالب و ...

کوشه سلام

اشعار، دست نوشته ها( روح اله زراعتی "روحی" ) + عکس، مطالب طنز و غیر طنز جالب و ...

زهرای من ...

 

شهید تورجی زاده پشت بی سیم چه خواند که حسین خرازی از هوش رفت؟؟

 

خط مقدم کارها گره خورده بود، خیلی از بچه ها پرپر شده بودند، خیلی مجروح شده بودند. 

 

حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه،  

 

یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بی سیم چی را صدا زد.  

  

حاجی گفت هر جور شده با بی سیم تورجی زاده را پیدا کن.   

 

(شهید تورجی زاده فرمانده گردان الزهرا (س)، مداح با اخلاص و از عاشقان حضرت زهرا (س) بود).   

 

خلاصه تورجی را پیدا کردند. حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت:  

 

تورجی چند خط روضه حضرت زهرا (س) برام بخون.  

 

تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت،  

 

صدا را روی تمام بی سیم ها انداخته بودند،  

 

خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارن تکبیر میگن،  

 

خط را گرفته بودند، عراقی ها را تار و مار کردند. 

 

تورجی خوانده بود:  

 

در بین آن دیوار و در..... زهرا صدا میزد پدر..... 

 

دنبال حیدر می دوید..... از پهلویش خون می چکید....    

 

زهرای من... زهرای من ...  

 

 

 

ارسالی از: "محمد ارژنگ"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد