کوشه سلام

اشعار، دست نوشته ها( روح اله زراعتی "روحی" ) + عکس، مطالب طنز و غیر طنز جالب و ...

کوشه سلام

اشعار، دست نوشته ها( روح اله زراعتی "روحی" ) + عکس، مطالب طنز و غیر طنز جالب و ...

آرزوی کهنه...


از دفتر "عاشقانه ها"

تقدیم به همه ی همراهان...


روزگاری به سرم موی فراوانی بود

لیک امروز نمانده ست از آن جز تاری


هم به هر کوچه ی این شهر برایم نفسی

گرچه امروز ندارم نفسی، دلداری


پر زد از دست من آن دلبر و آن دلدارم

خسته ام، غمزده ام، لیک ندارم یاری


های، ای دلبر من، من به تو می اندیشم

کاش یک بار دگر تازه کنی دیداری


لحظه ها را همه با عشق تو سر می کردم

از چه امروز ز من دل زده ای، بیزاری؟


کاش یک لحظه ی دیگر بفشاری دستم

هم بر این سینه ی ماتم زده مرهم آری


"روحیا" آن که سفر کرده نمی آید باز

بس کن این آرزوی کهنه که در دل داری



-----------------------------------

شعر از: روح اله زراعتی (روحی)

کپی برداری با ذکر نام اشکال ندارد.



هوای حوا

دوستان عزیز سلام.

امیدوار در این روزهای آغازین اسفند ماه، باران، این نعمت زیبای خداوندی بر شما هم باریده باشه.

شعر زیر، ترانه "هوای حوا" اثر زنده یاد ناصر عبدالهی عزیز است. البته مطمئنم که اگه اهل موسیقی و ادب بوده باشید حتما این ترانه ناصر رو شنیده اید. این ترانه ناصر 2 سال قبل از فوتش یعنی در سال 1383 اجرا شده بود. ممکن است شما هم در مورد مرگ مشکوک ناصر چیزهایی شنیده باشید که البته علت فوت زیاد مهم نیست، مهم تر از همه، این است که ایران خواننده ای را از دست داد که شک ندارم دیگر همتایی برایش پیدا شود.

من که همیشه با شنیدن صدایش، برایش طلب آرامش و آمرزش می کنم چرا که تا وقتی بود صدایش به من آرامش می داد. توصیه می کنم ترانه "یا فاطمه" اش را حتما گوش دهید...


هوای حوای ناصر یه جورایی به ناصر الهام شده بود...

 

دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

پاشنه ی کفش فرارو برکشید
 آستین همتو بالا زد و رفت


زنده ها خیلی براش کهنه بودن
خودشو تو مرده ها جا زد و رفت


هوای تازه دلش می خواست ولی
آخرش توی غبارا زد و رفت

دنبال کلید خوشبختی می گشت
خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت


یه دفعه بچه شد و تنگ غروب
 سنگ توی شیشه ی فردا زد و رفت


حیوونی تازگی آدم شده بود

به سرش هوای حوا زد و رفت


دفتر گذشته ها رو پاره کرد
  نامه ی فرداها رو تا زد و رفت




ناصر عبدالهی متولد دی ماه 1349، پس از گذراندن 36 بهار، در 29 آذرماه 1385 خزان زندگی اش فرا رسید و به قول خودش "خودشو تو مرده ها جا زد و رفت".

روحش شاد... یادش گرامی باد.




باران که می بارد...



باران که می بارد



عجیب دلم می گیرد...



اکنون دارد باران می بارد...



سفر به کره ماه، بزرگترین دروغ ...

دوستان عزیز سلام.

امیدوارم که اولین جمعه اسفندیتون رو به خوبی شروع کرده باشین و روز خوشی برای شما باشد.

مطمئنا شما تاکنون نام آپولو رو شنیده اید و یا این عبارت را که "مگر می خواهی آپولو هوا کنی؟؟؟، را در گفتگو ها شنیده و یا خودتان بکار برده اید. چندین سال است که گوشمان جملاتی در مورد سفر به کره ماه را می شنود. و در سال های اخیر حتی تبلیغات زیادی برای سفر رویایی به کره ماه را در رسانه ها و اخبار داخلی و خارجی می شنویم. ولی آیا تا کنون کسی را یافته اید که بگوید من به کره ماه سفر کرده ام؟ آری افرادی پیدا می شوند که حرف از سفر به کره ماه بزنند ولی آیا در مورد گفته ایشان مطمئن هستیم؟

آری به نظر، هم موضوع آپولو و هم موضوع سفر به کره ماه موضوعاتی واقعی تلقی می شوند ولی اگر اکنون به شما بگویم که متاسفانه سال های زیادی را به حرف هایی گوش داده ایم که اصلا وجود خارجی ندارند و یا این موضوع که آپولو و سفر به کره ماه بزرگترین دروغ در جهان است، آیا حرف مرا باور می کنید؟ آری، دروغ است، دروغ. شک ندارم شما هم به راحتی نمی توانید این موضوع را باور کنید ولی کافی است برای مطالعه بیشتر، فقط عنوان "سفر به ماه" را در اینترنت جستجو نمایید.


خدایا شکرت...



خدایا شکرت...


این روز ها، هرچه ما با تو سردتر برخورد می کنیم،


باز تو با ما بیشتر گرم می گیری ...


این را از زمستانت فهمیدم ...


(روحی)