کوشه سلام

اشعار، دست نوشته ها( روح اله زراعتی "روحی" ) + عکس، مطالب طنز و غیر طنز جالب و ...

کوشه سلام

اشعار، دست نوشته ها( روح اله زراعتی "روحی" ) + عکس، مطالب طنز و غیر طنز جالب و ...

سال خشک

 

دوستان عزیز سلام.  

شعری رو که ملاحظه می فرمایید، از سروده های حقیر می باشد و با نام "سال خشک" تقدیم حضورتان می گردد. 

قالب شعر، قصیده" است و به لهجه کوشه ای سروده شده است.  

این شعر سال گذشته در مراسم جشن انقلاب، ویژه دهه فجر در شهر بردسکن اجرا شد و در برنامه "جشن انقلاب" از شبکه استانی خراسان رضوی پخش گردید. همچنین این شعر در مراسم جشنی به همین مناسبت در روستای خودمون هم اجرا شد.  

تقدیم به حضور انورتون، ایشالا که خوشتون بیاد.

 

 

زمستو رفت و تووستو درایه

بهار انگار دمی دور و ورایه

ولی وازم ندیدم رنگ بارون     

هنوز انگار نخورده زنگ بارون

ببره برف دوبره الهی

یا که بارون ببره گاهگاهی

چراغ کشت و کارا رفته خاموش

نکردی که خدا مار فراموش

خداوندا مگیر از ما نگاته

دلنگو کو خدایا باروناته 

ببار ور کشت و کار مردم امسال

 رهی کو بارالها سیله ور کال

بری بارون دلاما تنگ رفته

الاغ زندگی پاش لنگ رفته

کشاورزا دلاشا خونه امسال

همه اعصابشا داغونه امسال

دگه مردم به اینجاشا رسیده

به سقف خنه دستاشا رسیده

به جان هر که دوس دری بکو رحم

دگه دور کو خدایا از دلا غم

د یزد برف امده و حرفاشه از ما

د اونجه برف میه، سرماشه از ما؟

خداوندا بگردم مصلحت ته

خدایا شکر هر دم خب و بد ته

ولی ماروم بته برف مثل همه

که سرمای بدون برف،سمه

خداوندا بکو ورمام اشره که

یک روزه ببینم برف مبره

خداوندا ما که حرفه ندرم

الان چن ساله که برف ندرم

بته بارون به ما مثل گذشته

که چند وقته برنجا، بی خورشته

بری بارون حلیم دادم،خدایا

به یک چک بارونم شادم،خدایا

خدایا خا بته برفه هم امروز

که دوروزه دگه خرسید نوروز

خداوندا ما که نمدم به دعوات

فقط امدم بگم یا رب کو برفات؟

خدایا چله ی خوردم تموم رف

زمستونت خدا ورما حروم رف

خدایا رسمشه؟ ما که مگم نه

نگا دشتی خدا برفار بری که؟ 

خداوندا عدالت ته بگردم

خدایا ما جنایت که نکردم

بری چی برف متی به همه،جز ما؟

بگو ما چی بتم امسال به بز ما

کیه که یاد بته دولخ د چلّه؟

همی کاراته که مار کرده زلّه

مکو امسال خدایا ناامید ما

بکو با برف امسال رو سفید ما

بری باغا و بیجه کله کله  

خدا بارون مخم از تو، نه جله

که جله مردمه بدبخت خکردک

بری ما زندگیره سخت خکردک

خداوندا به حق روز جمعه ت

هموجوره که برف دادی به تربت

هموجوری خدایا برفماته  

در و دشت ودل مار صفاته

که ای خشکسالیا تقصیر مایه

نتیجی کار بد حتما بلایه

همش تقصیر خودمایه به قرآن

مگه فرقه د بین ما و کرمان؟

خدا اصلا برش فرقه ندره

د هر جا که بخه برفش مبره

د شوی برف کردم چو سرامار؟

بیم قاضی کنم مردم ، کلامار

بری چی کله ما ور سنگ نمخره؟

در خنی خدا چو زنگ نمخره؟

زکات مال مار پرداخ نکردم

تنور بندگی مار شاخ نکردم

همش قرقر منم ور سر زناما

مث شمرم د مین خنه هاما

منلم یکسره از کار دنیا

ندیدم خوردتر از دیوار دنیا

گذشتم دیش ماهوارر د رو بم

مخندم یک کشه ور کار مردم

دست شیطونرم از پوشت بستم

نمک خوردم ، نمکدونر شگستم

بساط غیبت و تهمت برایه

هنوزم واز مگم تقصیر خدایه؟

آهای مردم ، حلیم فایده ندره

دلامار صاف کنم تا برف ببره

اگه صد سال ای جوری بتم آش

نخدیدم دگه ما ، رنگ برفاش

تمام کاراما از بخ گنایه

خداییش برف و بارون حق مایه؟

خداوندا تو وازم عفو ما کو

خودت مار بی نیاز از برفما کو

بپوشو چشم وازم از گناما

خودت بگذر دگه از اشتباما

دگه "روحی " تموم کو صحبتاتر

بید بیشتر تو بشنسی خداتر

که اگه تو خداتر درک مکردی

گناهاته مرفتی ترک مکردی.

 

روح اله زراعتی ثانی(روحی) 

  

1392/11/11  

  

 

 

 

 

متشکرم

 

با سلام. 

دوستان عزیز؛ چه عزیزانی که منو قابل میدونین و به وبم سر می زنین و منو با نظراتتون خوشحال می کنین و چه اون دسته از عزیزانی که وبلاگ منو واسه مطالعه و بازدید انتخاب می کنین، که در هر صورت به من لطف میکنین، با افتخار عرض کنم خدمتتون در مدت تقریبا 2 ماهی که از تولد وبم میگذره، از آشنایی با شما عزیزان که واقعا منو شرمنده خودتون کردین، خیلی خیلی مسرورم و قدوم تک تک شما دوستان رو به دیده منت ارج می نهم. 

هر چند آمار بازدید واسه یه وبلاگ زیاد ارزش نداره و نباس بهش دل خوش کرد و مهم تر از همه، محتوای مطالب وبلاگه که در ارزش داشتن یا نداشتن وبلاگ نقش داره، ولی چون این بازدیدها توسط کسانی انجام می گیره که خودشون دستی تو نوشتن دارن و استاد وبلاگن، خیلی خیلی مهمه و در بالا بردن اعتبار یه وبلاگ تاثیر زیادی داره، باید عرض کنم امروز در ساعت 13 و 9 دقیقه و 3 ثانیه در یکی از روزهای سال 1393، آمار بازدید این وبلاگ به رقم 1393 رسید و من از این اتفاق جالب خرسندم و بر دست یکایکتان که در این رقم شریک بوده اید، بوسه میزنم. امیدوارم در آتی هم نظر لطفتون رو از بنده حقیر دریغ نفرمایید. متشکرم.  

 

 

ایقد که از "بارون" خوشم میاد، از برف نه.
 

ایقد که از "سکوت" خوشم میاد، از حرف نه. 
 

بارون آرومم می کنه و سکوت رو برام به ارمغان میاره. 

 

کاش همیشه بارون بباره...

لبیک یا محمد(ص)

  

بار دیگر نیز یک روزنامه فرانسوی اقدام به هتک حرمت پیامبر بزرگوار اسلام (ص) نمود و کاریکاتوری توهین آمیز نسبت به پیامبر اکرم (ص) را به چاپ رساند. روزنامه "شارلی ابدو" قبلا نیز نسبت به انتشار کاریکاتور موهن نسبت به پیامبر اسلام (ص) اقدام نموده بود و این بار این عمل زشت و توهین آمیز را آزادی بیان دانست و "اولاند"؛  رییس جمهور این کشور نیز از این نشریه حمایت کرد.  

مردم کشور عزیزمان نیز مانند تمام مسلمانان جهان در پاسخ به این اقدام کثیف، از پای ننشسته و با عبارت "لبیک یا محمد (ص)" این اقدام را محکوم نموده و بیزاری خود را از صهیونیست و کفار اعلام فرمودند.  

ما نیز این اقدام زشت و موهن را محکوم می کنیم و ندای "لبیک یا محمد(ص)" را به گوش جهانیان می رسانیم. 

 

لبیک یا محمّد(ص)

 

لبیک یا محمّد(ص)

 

لبیک یا محمّد(ص)

 

 

 

 

نخند... دستش را بگیر

 

 

 

 

هرگز به آدم ها نخند !!
به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند !
به دخترکی که گل می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند !
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود، نخند !
به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده ، نخند !
به راننده ی چاق اتوبوس...
به رفتگری که در گرمای تیر ماه، کلاه پشمی به سردارد...
به راننده ی آژانسی که چرت می زند...
به پلیسی که سر چهار راه با کلاه صورتش را باد می زند...
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند...
به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد...
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی...
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان...
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته...
به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای را پر کنی، نخند ..
نخند که دنیا ارزشش را ندارد ...
که هرگز نمی دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند:
آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای، همه چیز و همه کسند.
آدم هایی که برای زندگی تقلا می کنند...
بار می برند...
بی خوابی می کشند...
کهنه می پوشند...
جار می زنند...
سرما و گرما را تحمل می کنند..
و گاهی خجالت هم می کشند...

خیلی ساده ... نخند دوست من!!!
هرگز به آدم ها نخند
خدا به این جسارت تو نمی خندد؛ اخم می کند. 

 

 

از وبلاگ عاشقانه ها (بارون)

فواید پزشکی نماز

 


برخی از کارشناسان معتقدند نماز خواندن تنها غذای روح انسان نیست بلکه جسم انسان ها را نیز تقویت می کند و آن ها را در مبارزه با مشکلات روزمره یاری می دهد.   

ادامه مطلب ...

زن نا اهل

 

با سلام 

دوستان عزیز؛ بیست و هشتمین شب زمستونی تون به خیر و شادی 

شعر "زن نا اهل" از سروده های خودمه و در قالب قطعه سروده شده. 

 

اجرا شده در:  

مراسم جشن نیمه شعبان سال جاری در روستامون 

شب شعر طنز "شکر خند" در حضور شاعران شهرستان بردسکن 

 

پیشکش تان

 

هفته ی پیش روز پنج شنبه

با عیالم شدیم سوی بازار

قبل آنکه ز خانه راه افتیم

گفت پول هر چه می شود بردار

توی راه مدام فک میزد

نیش می زد به بنده همچون مار

باز شد نیش تا بنا گوشش

تا که چشمش بدید آن بلوار

تا رسیدم از موتور پر زد

زود خود را رساند به پیکان بار

گفت اول خوریم زردآلو

بعد آن می خریم گوجه خیار

بی پدر روی کیوی حساس است

رانی انبه می خرد هر بار

او خرید پرتغال و شفتالو

سیبب و موز و گوجه سبز و انار

بعد آنکه خرید میوه نمود

گفت پول از دو جیب بیرون آر

روسری خواهم و یکی مانتو

دو بلوز خواهم و سه تا شلوار

هرچه پول داشتم همه به او دادم

گفت فقط همین؟ 136 هزار؟

گفتم این هم ز پول یارانه ست

پول دیگر نباشد اندر کار

بیخیال خرید شو این هفته

تو رو قرآن دست از سرم وردار

گفت تازه چند قلم مانده

تا که لیستم رسد به آخر کار

گفتمش هیس!، دگر خفه شو

بیش از این گپ مزن، لاکردار

اندکی هم به فکر آتی باش

شرم دورت نیامده انگار

من ز ناراحتی به او دادم

چند عدد فحش نقلی آبدار

چشم درشت کرد و اخمم کرد

تا که گوشش شنید این گفتار

گفت این بار آخرت باشد

بیش از این من نمی دهم اخطار

همه چیز تازگی گران شده است 

تو مگر گوش نمی دهی اخبار؟

لیتر بنزین رسیده به هفتصد

چند برابر شده ست نرخ دلار

تازه میثم هنوز بی رخت است

مدتی هست که او شده بیمار

کاش من هم زن ظفر بودم

بین چه جوری زنش شده پروار!

پیش او من دگر کم آوردم

بیخیالش شدم، پا به فرار

از همان روز هنوز تب دارم

هفته ای هست نرفته ام سرکار

چه گناهی خدا مگر کردم؟

مورچه ای هم نداده ام آزار

که چنین زن نصیب من کردی

می کِشَم آخرش خودم بر، دار

بعد ده سال هنوز نفهمیدم

این زن است یا که یک کفتار؟

گو، خر من ز کُرّه بی دم بود

ناف من را بریده اند با کار

کاش هر کس که مثل "روحی" شد

بر سرش خاک شود، صد خروار. 

 

23/3/93

 

 

"شب با کار 

 

روز با کار 

 

ایران پیروز با کار" 

 

 

اینم از "پدیده" ...

 

آخرش تموم...

 

 

دوستان عزیز، سلام 

 

راستی یادم رفت بگم، آخرین امتحانمم به لطف خدا و دعای دوستان بعد از یک ساعت و 38 دقیقه زمان، تموم شد، رفت پی کارش. (به خدا اگه تقلب کردم، یعنی نشد که تقلب کنم.) 

  

دیگه مِن بعد از این درس و کلاس و ترم و شهریه و انتخاب واحد و ژتون و مشروطی و سرویس و حذف و اضافه و معرفی به استاد و فورجه و کلاس لغو شد و میان ترم و امتحان ساعت چنده و سلف و کنفرانس و تحقیق و حراست گیر میده و استاد تو رو خدا و استرس دارم و ... دیگه از این خبرا نیست.  

هرچن تموم شد ولی دلم واسه خودم می سوزه. از فردا می خوام چکار کنم؟؟ 

 

 

خداحافظ دانشگاه،  

 

 سلام بیکاری   

 سلام در بدری 

 

سلام بلا تکلیفی 

  

سلام. 

 

الحمد لله

 

 

یه روز شخصی میره سبزی فروشی تا کاهو بخره، عوض اینکه کاهو های خوب را سوا کنه ، همه ی کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و میخره. ازش می پرسند چرا اینکار را کردی میگه : صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست، مردم همه ی کاهو های خوب را می برند و این کاهو ها روی دست او می مانند و من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها را میخرم، اینها را هم میشود خورد.
این شخص کسی نبود جز عارف بزرگ، آقا سید علی قاضی تبریزی (ره)؛ عارفی که 30 سال مرتب ذکر می گفت: استغفر الله. مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار می کنی، ما که از تو گناهی ندیدیم. جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمد لله نابجاست!
روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم: حجره من چه؟
گفتند: مال شما نسوخته...
گفتم: الحمدلله...
معنیش این بود که مال من نسوزد، مال مردم مهم نیست! 
 آن الحمدلله ازسر خودخواهی بود نه خداخواهی.  
چه قدر از این الحمدلله ها گفتیم و فکر کردیم شاکریم ...  
 
 
فرستنده: "محمد" 
 

 

یاابن الحسن، روحی فداک  

 

متی ترانی و نراک؟

 

  چقدر حرف دلم را به جاده ها بزنم؟
اجازه هست کمی حرف با شما بزنم؟
اجازه هست کمی درد دل کنم یا نه؟
اجازه هست که قید من و تو را بزنم؟
بنا نبود نیایی، خدا وکیل آقا
چقدر دست به دامان ندبه ها بزنم؟
دلم قرار ندارد خودت که میدانی
چقدر مانده همینطور دست و پا بزنم؟
ببین به جان عزیزت قسم کم آوردم
بعید نیست همین روزها که جا بزنم
اگر دروغ نگویم فقط کمی مانده
رکورد مردم نامرد کوفه را بزنم
خدا کند که بیایی وگرنه از سمتِ
کدام پنجره باید تو را صدا بزنم؟

 

اللهم عجل لولیک الفرج. 

 

سلامتی و فرج امام زمانمان صلوات. 

 

 

ارسالی از: "sokotee " 

 

 

 

ایشالا 

 

۱۶ ساعت دیگـــــــــــــــه  

 

نبود...؟؟؟؟؟؟   

 

 

 

 

این جمعه هم گذشت ...

 

 

این جمعه هم گذشت، تو اما نیامدی

پایانِ سبز قصـــــــــــــــه دنیا، نیامدی

مانده ست دل، اسیر هزاران سؤال تلخ

ای پاسخ هر آنـــــچه معمّا، نیامدی

کِز کرده اند پنجره ها در غبار خویش

ای آفتاب روشــــــنِ فردا، نیامدی

افسرده دل به دامــــن تفتیده کویر

ای روح آســـــــمانی دریا، نیامدی

ای حسّ پاکِ گم شده روح روزگار

زیباترین بهانــــــــــــــه دنیا نیامدی

ای از تبار آینه ها، ای حضور سبز

ای آخرین ذخیره طــــــــاها نیامدی

این جمعه هم گذشت و غزل ناتمام ماند

این است قسمتِ دلِ من، تا نیامدی  

 

 

******  

 

سلامتی و فرج آقا امام زمان (عج) صلوات.

 

 

 

سلام دوستان.

 

ایشالا 

 

۲۱ ساعت تا فارغ التحصیلی،  

 

نبود...؟؟؟؟؟؟