کوشه سلام

اشعار، دست نوشته ها( روح اله زراعتی "روحی" ) + عکس، مطالب طنز و غیر طنز جالب و ...

کوشه سلام

اشعار، دست نوشته ها( روح اله زراعتی "روحی" ) + عکس، مطالب طنز و غیر طنز جالب و ...

یا علی ابن موسی الرضا (ع)


ما درخور این خطّه و این خاک نبودیم


مدیون شماییم خراسانی اگر هست



"مجتبی نظام آبادی"

یا مقلّب...


ای که کنی منقلب هم دل و هم دیده را

کاش کنی یک نظر این دل غمدیده را


ای که مدبّر تویی هم شب و هم روز ما

کاش نگاهی کنی باز به نوروز ما


ای که تحوّل دهد لطف تو احوال ما

غرق خوشی ها بکن روز و شب و سال ما


بر همه احوال ما حالت نیکو بده

یوسف زهرا (عج) بیا، دیده ی ما سو بده

.

.

.

روحی


دوباره نوروز اومده

 

کوچه رو آب بپاشین دوباره نوروز اومده

همه پشت در بیاین باز حاجی فیروز اومده


کوچه رو جارو کنین، گل بریزین، شادی کنین

غما رو جا بذارین، دوباره خوشحالی کنین


باز چراغونی کنین کوچه ها رو، خیابونو

وقتشه صفا بدین یه بار دیگه دلاتونو


سبزه و سکه و سیب، آینه و قرآن بیارین

سفره هفت سین بچینین، خنده رو لبها بکارین


آره نوروز اومده، همدیگه رو بغل کنین

روزای تلخ همو، با خنده تون عسل کنین


توی باغ پا بذارین، بلبل و گل نگا کنین

غما رو به آب بدین، عیده باید صفا کنین

.

.

.

.

روحی


چه کنم؟


 من وتنهایی و یک قلب پریشان چه کنم؟

من و افسردگی و دیده ی گریان چه کنم؟


من دل خسته کجا طاقت هجران دارم؟

من و یک عمر سکوت و غم هجران چه کنم؟


در غم عشق تو شب تا به سحر ناله کنم

من و این کوه غم و ناله ی سوزان چه کنم؟


روز و شب دیده به در، منتظر آمدنت

من و چشمان به در مانده ی حیران چه کنم؟


بی تو و زندگی بی تو برایم سخت است

من و این زندگی بی سر و سامان چه کنم؟


چه کنم تا که ببخشی دل ِ دل خسته ی من؟

حرف تلخی زده ام، حال، پشیمان چه کنم؟


زندگی بی تو برایم قفسی نیست که نیست

من دلداده ی دل خسته، به زندان چه کنم؟


ابر ِ غم بر من ِ تنها همه شب می بارد

من ِ تنها و شب و این همه باران چه کنم؟


تو که رفتی، ز دلم جان و دل از جانم رفت

جان ِ بیدل ببرم، با دل ِ بی جان چه کنم؟

.

.

.


"روحی"


قانون دانه ها

وقتی یک درخت سیب را در فصل میوه نگاه می کنیم تعداد زیادی میوه می بینیم که در داخل هر کدام از آنها تعدادی دانه وجود دارد. و اگر دقت کنیم به عدد شگفت انگیزی می رسیم. چرا در داخل هر سیب فقط یک دانه نیست؟ من فکر می کنم طبیعت برای ما درس بزرگی دارد. در هر سیب بیش از یک دانه وجود دارد چون همه آنها   ادامه مطلب ...

ﺧﺪﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ


ﺧﺪﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻋﻤﺮ ﺩﻧﯿﺎ ﺳﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ
ﮔﻠﻮﯼ ﺧﺸﮏ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﺑﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺗﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ

ﻭ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﮔﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺟﯽ ﻧﻤﯽﺍﻓﺘﺪ
ﻭ ﺑﺎﻏﯽ ﺍﺯ ﻫﺠﻮﻡ ﺩﺍﺱ ﻫﺎ ﭘﺮﭘﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ

ﺧﺪﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺍﺯ ﺑﺎرﺍﻥ
ﮔُﻠﯽ ﺑﺎﻻ ﺭﻭﻧﺪﻩ ﻣﺜﻞ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ

ﺧﺪﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻏﯿﺮ ﻣﻤﮑﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻣﻤﮑﻦ
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ


اللهم وفقنا لما تحب وترضی .

خدایا چنان کن سر انجام کار
 تو خشنود باشی و ما رستگار
---------------------------
ارسالی: " آژنگ"

۲۲ اسفند: روز بزرگداشت شهدا

بسم رب الشهدا...
 
ولاتحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوافی سَبیل اللّهِ امواتا ًبَل احیاءُِ عندَربِّهِم یُرزَقون.

پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان، ما را با خود برده است و شهدا مانده اند. شهید سید مرتضی آوینی توراچه بنامم؟ چه روح بلندی داشتی. باچه رویی می توانم با تو سخن بگویم. تو رفتی که نام اسلام، ایران و حجاب زنده بمانند. وقتی که نام الله اکبر از بام ها به گوش می رسید تو بی درنگ از جا برخاستی تا با وضویت همواره ندای الله اکبر از بام ها شنیده شود وضوی آخرت را چگونه گرفتی؟

آنگاه که در سرمای اروند برای زنده ماندن اسلام وقرآن روانه مرزها بودی، وقتی که در باتلاق شلمچه وطلاییه به سختی قدم بر می داشتی، وقتی که بر رمل های فکه پاهایت را می گذاشتی کدامین اندیشه ی مقدس بود که تو را اینگونه مقاوم کرد؟

آنگاه که اهل کوفه از ترس شمشیر جهاد تابستان را به زمستان و جهاد زمستان را به تابستان می انداختند تو شناسنامه ات را گرفتی و سنت را بزرگ کردی تا مانعی جلوی رفتنت به جنگ نباشد، آن هنگامی که اشک از چشمانت جاری بود که چرا هنوز سنم به اجرای فرمان امام نرسیده؟! تو رفتی، رفتی که با رشادتت و شجاعتت درس استقامت و پایداری را بیاموزی  .

آن هنگام که جسم پاکت بر روی مین ها و سیم خاردارها از هم متلاشی می شد به کدامین قله سعادت می اندیشیدی؟

نامت را به بلندی یاد می کنیم ای شهید .

ای شهید، ای که بر کرانه ازلی و ابدی وجو برنشسته ای، دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون کش .




شهادت مرگ تاجرانه است. (مقام معظم رهبری)

 

۲۲ اسفند:


روز بزرگداشت شهدا گرامی باد.



---------------------------------

متن: شهید سید مرتضی آوینی


آخر سالتان قشنگ

❤❤❤❤❤❤❤

شماره حساب دلتون رو نداشتم تا شادی ها رو براتون واریز کنم ...
رمزش رو هم نداشتم تا لااقل غمهاتون رو برداشت کنم ...
ولی از خودپرداز دلم براتون بهترین ها رو آرزو کردم!
                
چرخ گردون ، چه بخندد ، چه نخندد ، تو بخند
مشکلی هم به تو گر راه ببندد ، تو بخند
غصه ها ، فانی و باقی ، همه زنجیر به هم
گر دلت از ستم و غصه برنجد ، تو بخند


روز و روزگاران به کام.

عید واقعی از آن کسی است که پایان سالش را جشن بگیرد،
نه آغاز سالی که از آن بی خبر است...

"آخر سالتان قشنگ".

--------------------------------------
پیام دریافتی از: "محمد"

و التین و الزیتون...

خداوند در سوره "تین" (انجیر) به این میوه قسم خورده است و دانشمندان دین‌پژوه می‌گویند، احتمالاً علت آن است که انجیر، یکی از میوه‌های همه چیز تمام است و کلکسیونی از املاح و ویتامین‌ها دارد؛ لذا مورد توجه خاص قرآن قرار گرفته است.

اما این سوگند، ویژگی ظریف دیگری هم در بر دارد که موجب مسلمان شدن یک تیم تحقیقاتی ژاپنی شده است. قصه از این‌جا شروع شد که یک گروه پژوهشی ژاپنی، در بین مواد خوراکی به دنبال منبع پروتئین خاصی بودند که به میزان کم، درمغز انسان و حیوانات تولید می‌شود. این پروتئین، کاهش دهنده کلسترول خون ومسئول تقویت قلب و شجاعت انسان است و بازتولیدش بعد از ۶۰ سالگی تعطیل می‌شود.

ژاپنی‌ها فهمیدند این ماده فقط در انجیر و زیتون موجود است و برای تأمین آن، باید انجیر و زیتون را به نسبت یک به هفت مصرف کرد. یعنی ۷ زیتون و ۱ انجیر! بعد از ارائه این نتیجه یکی از قرآن پژوهان مصری نامه‌ای به این تیم تحقیقاتی می‌نویسد و اعلام می‌کند که در قرآن، خداوند به انجیر و زیتون در کنار هم قسم خورده.

نام انجیر فقط یک بار و نام زیتون نیز هفت بار در قرآن آمده است.


-----------------------

فرستنده: "آژنگ"


زود بگو...

سلام.

زود، تند، سریع بگین...

تو این تصویر چند نفر می بینین؟؟؟




اگه کمتر از 11 نفر دیدین، دوباره بشمارین...

مرا بگشا...

این دو مصراع از هر دو طرف خونده میشه...


مرا بگشا ملولم اشگبارم


مراد ما گره هر گام دارم


شعر از استاد عینی فرده


شعر بدون نقطه...

شعری بدون نقطه از علامه حسن زاده آملی در وصف پیامبر اعظم (ص):

 
محمود مسلم ملائک  
امار مطاع در ممالک  

هم سالک و هم سلوک و مسلوک  
او مالک و ماسواه مملوک
 
هر حکم که داد هر دل آگاه  
سر لوحه حکم اسم الله
 
اسمی که در او دوای هر درد  
اسمی که روای مرئه و مرد
 
اسمی که مراد آدم آمد  
اسمی که سرود عالم آمد
 
سوداگر اگر در او دل آسود  
سودا همه سود دارد و سود
 
مر همدم کردگار عالم  
کی هول و هراس دارد و همّ
 
دل در حرم مطهر او  
گل گردد و هم معطّر او
 
هر دل که ولای وصل دارد  
همواره هوای وصل دارد
 
موسی که هوای طور دارد  
کی دل سر وصل حور دارد
 
ای وای مر آدم هوس را  
دل داده کام سگ مگس را
 
در وصل صمد رسد رصدگر
در اسم احد رود سراسر
 
درگاه سحر مراد سالک  
دادار دهد علی مسالک
 
لوح دل آملی اوّاه  
دارد صور ملائک الله


-----------------------------------
منبع: "خبرنامه دانشجویان ایران"

فرستنده: "محمد"

کودکان را مرد، بزرگ کنیم...


بیایید...


مردی و مردانگی را


از کودکی به فرزندانمان بیاموزیم.





یادمان باشد

 فقط سبیل نشانه ی مردانگی نیست...

هیچ کار خدا بی حکمت نیست...

هنوز تا هنگام اذان تقریبا نیم ساعت دیگه مونده بود...

اونروز من و مجتبی و جواد زودتر از بقیه روزها رسیدیم. طبق معمول خودمون رو به ستون داخل مسجد رسوندیم و درست سر جای همیشگی مون نشستیم. کم کم مردم داشتن میومدن. هرچی به اذون نزدیکتر می شد، مسجد داشت شلوغ تر می شد. آخه یه نماز باحال بعد چند روز کار و فعالیت واقعا خستگی کل هفته رو از آدم میگیره...

هر کی از راه می رسید، یه جایی رو واسه خودش پیدا می کرد و می نشست، یکی کنار دوستش، یکی کنار همسایه اش، پدر کنار پسر، همکلاسی با همکلاسی، خلاصه کم کم داشت صف ها تکمیل میشد. توی صفی که ما نشسته بودیم، کنار جواد هنوز یه جای خالی دیگه مونده بود. من که کنار جواد نشسته بودم رو کردم بهش و یه سوالی ازش پرسیدم که تقریبا یه ساعت بعدش جوابمون رو کس دیگه ای داد. من به جواد گفتم اینو قبول داری که هر کسی که از راه می رسه، دقیقا همون جایی می شینه که از قبل مشخص شده؟ یعنی من و تو که الآن اینجا نشستیم از قبل مشخص بوده که باید امروز در همین ساعت و درست در کنار همین ستون بشینیم؟ جوادم که منظورمو خوب فهمید، حرفم رو تایید کرد. بعد من بهش گفتم حالا به نظرت کسی که قراره بیاد و کنار تو بشینه کیه یا بهتر بگم واسه چی می خواد بیاد؟ من و جواد و مجتبی بعد این سوال همش منتظر بودیم ببینیم کی میاد و کنارمون می شینه.

اذون شروع شد، موذن اذون رو تموم کرد و بعدش امام جمعه واسه ایراد خطبه ها رفت روی خطابه. تقریبا آخرای خطبه ی اول بود که یه مرد میانسال اومد و کنارمون نشست. من که وسط نشسته بودم یه نگاه به مجتبی انداختم و یه نگاه به جواد و سه تایی مون به همدیگه لبخند زدیم. بنده خدا بعد از اتمام خطبه ی اول روشو به سمت ما کرد و بهمون دست داد، ما هم باهاش سلام علیک کردیم. از همون لحظه اول که نشست من و بچه ها هنوز منتظر جواب سوالمون بودیم. همش به همدیگه نگاه می کردیم.

خطبه ی دوم نماز شروع شد. یادمه خطبه ی دوم یه کم طولانی شد. داخل مسجدم به خاطر جمعیت بالا و گرمی هوا یه خورده گرم شده بود. اون بنده خدا هم که کنارمون نشسته بود، یه کم چاق بود و تا آخر خطبه مدام با دستش داشت خودش رو باد می زد و صورتش رو خنک می کرد. خطبه ی دوم که تموم شد، دیدم جواد یه دستش رو توی جیبش کرد و با دست دیگش داشت عینکش رو از روی صورتش بر می داشت. دقیقا همون لحظه ای که جواد دستش رو توی جیبش برد، مردی که کنارمون نشسته بود هم عینکش رو از چشاش در آورد و داشت با انگشتاش شیشه های عینکش رو تمیز می کرد. جواد حواسش نبود. دستمالشو از توی جیبش در آورد و داشت شیشه عینکش رو تمیز می کرد که چشمش به مرد افتاد. با دیدن این صحنه یه لحظه تکون خوردم. یه حس عجیبی بهم دست داد، تمام بدنم خیس عرق شد. من و بچه ها یه نگاهی به همدیگه کردیم و دوباره به همدیگه لبخند زدیم. جواد بعد اینکه شیشه عینک خودش رو تمیز کرد، عینک بنده خدا رو هم گرفت و...


"روحی"

" دیدگاه گورخری"!...


از گورخری پرسیدم: تو سفیدی راه راه سیاه داری، یا اینکه سیاهی راه راه سفید داری؟
گورخر به جای جواب دادن پرسید: تو خوبی فقط عادت های بد داری، یا بدی و چندتا عادت خوب داری؟ ساکتی بعضی وقت ها شلوغ می کنی، یا شیطونی و بعضی وقتها ساکت می شی؟ ذاتا خوشحالی بعضی روزها ناراحتی، یا ذاتا افسرده ای و بعضی روزها خوشحالی؟ لباس هات تمیزن فقط پیراهنت کثیفه، یا کثیفن و شلوارت تمیزه؟
و من دیگه هیچ وقت از گورخرها درباره ی راه راهاشون چیزی نپرسیدم!

شل سیلور استاین:
داشتن دیدگاه گورخری در روانشناسی به این معنی است که آدم ها را مجموعه ای از ویژگی های خوب و بد بدانیم.
زمانی که ما یک سری باید و نباید برای خودمان و دیگران تعریف می کنیم و معیار رفتار دیگران را باید و نبایدهای خودمان قرار می دهیم هیچ گاه شرایط مناسبی برای گفت و گو به وجود نمی آید چون معتقدیم که نگرش درست، نگرش من و راه درست، راه من است و در نتیجه می خواهیم به این نتیجه برسیم که ما برتر هستیم.
پس برای ایجاد رابطه سالم نیاز است که با دیدگاه گورخری به زندگی و روابط نگاه کنیم بدین معنا که آدم ها نه بد هستند و نه خوب.

---------------------------------
فرستنده: "شکیبا"